خدایا آنکه در تنهاترین تنهاییم تنهایم گذاشت در تنها ترین تنهاییش تنهایش نذار

قـلـبـي دارم خـسـته از تـپـيـــدن  مــــی گــــویــنــد ســـــاده ام ..!مـــی گـــویـــنـــد تــــو مــــرا با یــک نــگــاه .. یـــک لبـــــخـنـــد ..بــه بــازی میـــــگیــــری ..!مــــــی گـــــوینــــد تـــرفنــدهـــایت ، شـــیطنـــت هــــایت ..و دروغ هایـــت را نمــــی فهمــــم ..مــــــی گویند ســــاده ام ..!اما مــــــــن فـــــقــــــط دوســـتـــــت دارم ..،همیـــــــــن!و آنــــها ایــــن را نمـــــــیفــــهمنــــد ..!!‬هــر تنــے شایــــــב بتونهـ   لذت بخش باشهــ...  ولے   هــر شونهـ اے عمــــــرا بتونهـ  آرامش بخش باشهــ... برچسب‌ها: صدیقه تنگکی, بوشهر چت روم بوشهر, عشقم صدیقه تنگکی, چت روم, صدیقه چت خدایا آنکه در تنهاترین تنهاییم تنهایم گذاشت در تنها ترین تنهاییش تنهایش نذار...ادامه مطلب

...من این دنیای مجازی رو دوست دارم .....این با صدای بلند فکر کردن توی چهاردیواری ِ بلاگم رو دوست دارم ...چون اینجا زیاد خبری از خودِ واقعی ِ من نیست...آره من این دنیای مجازی رو خیلی دوست دارم ......دنیایی که توی اون میتونم حرفامو بدون هیچ دغدغه ای بزنم و خالی بشم از افکاری که توی ذهنم و دلم اسیر شدن و هیچ وقت توی دنیای واقعی تبدیل به کلام نشدن ... از ترس ِ فهمیده نشدن .. درک نشدن ..حس نشدن .. بد تعبیر شدن... دنیایی که توش میتونم هر وقت دلم گرفت از دلتنگی هام بگم و نگران اطرافیانم نباشم که شاید ناراحت بشن و حوصله شنیدن غصه های منو نداشته باشن ..... اجباری توی شنیدن درد و دلهام برای هیچ کس وجود نداره ... هر کسی به اینجا اومد و به خونه کوچولوی من سر زد .. اگه دلش از نوشته هام گرفت و نخواست بخونه .. میگذره و میره و سکوت میکنه و دیگه هم هیچ وقت بهم سر نمیزنه ...هر کسی هم خواست .. همدردی میکنه و احساسش رو میگه ...دوستای ِ خوبی دارم که با نظراتشون گاهی حال ِ منو از گریه به خنده تغییر دادن.....این دنیای مجازی رو دوست دارم..چون میتونم هر وقت دلم خواست بدون اینکه شناخته بشم برم و تو کوچه پس کوچه های بلاگ ها قدم بزنم ...بدون اینکه از کسی تنه بخورم .....این دنیای مجازی رو دوست دارم .. تنها جاییکه به محض ورود همه نمیخوان سر از کارت در بیارن .. اسم...سن و سال .. قد ..وزن.................. فقط یه آدرس بلاگ دارم که اونم به هر کسی واقعا دلم خواست میدم که اونم اگه واقعا دلش خواست..به من سر بزنه ....هر جا دلم خواست میرم و خیلی راحت خودمو مهمون دلهای آدما میکنم .. بدون اینکه مهمون سرزده به حساب بیام .. اگه خوشم اومد از اون جا... بدون اینکه اجباری در کار باشه ... بازم میرم و بهش سر میزنم .. و اگه خدایا آنکه در تنهاترین تنهاییم تنهایم گذاشت در تنها ترین تنهاییش تنهایش نذار...ادامه مطلب

بعد از تو من ماندم و تا صبح شب بیداریشده ام شیفتهٔ این غصهٔ تکراریامشب کشته می شود آدمی در قلبمامشب تا صبح چون دیوانه ها میخندمبا عشق تو مسخرهٔ خاص و عام شدماز رنج و غصه به یکباره تمام شدماز سوز تو شکوفه های بهار پژمردروحش آشفت و نیمه شب در خود مُردامشب بر تو و خاطره ات خط میکشمتیغ بر شاهرگ این غصهٔ ممتد میکشمتا فراموشت کنم میکشم سیگاریبعد از تو من ماندم و تا صبح شب بیداریتا صبح نبرد خوابممن بعد تو بی تابممن بعد تو دلگیرممن بعد تو میمیرماز دوری تو خستمبی باده و می مستماز غصه ی تو پیرممن بعد تو میمیرمآشوب شده حالماز فاصله مینالماز درد پرم سیرممن بعد تو میمیرمغوغا شده در قلبمدیوانه شده عقلممن بنده ی تقدیرمبرگرد که میمیرمبعد از توبعد از تو من میمانم و یک قلب بیمارهرگز نمی خوابم تمام عمر بیداردیگر چه فرقی میکند وقتی نباشی با مِی تفاهم میکنم مشروب بسیاربعد از تو الکل را به سینه می فشارمرسوای عالم می‌شوم بیعارِ بیعارهی باده پشت باده مستی پشت مستیهمچون روانی میزنم سر را به دیوارآن خاطرات بوسه و آغوشو لب راهر شب تداعی میکنم با دود سیگاربی تو به آتش میکشم شعر و غزل رااز مولوی و حافظ و عطار. بیزاریا زنگ زنگی می شوم یا رومیِ رومیا تا ابد آغوش تو یا چوبه ی دارتشنه گیر افتاده ام من در بیابان، آب نیستدر شب و تاریکیم حتی دگر مهتاب نیستچاره ام مستی و سرخوش گشتن و دیوانگیستجام باده حاضر و... اما شرابم ناب نیستهمچو گل در خشکسالی ، با خیالت سر کنمگلِ بی آب همانند دلم، شاداب نیستباورش سخت است اما تو هرگز شک نکنبعد تو در چشم من چیزی دگر جذاب نیستاز تو و از عشق تو هر روز و هرشب ، بارهاتوبه کردم، ایزدم حتی کمی توّاب نیستروح من زندانیِ آزاد تو ، اما بدانحق من از روی تو هر شب فقط یک خو خدایا آنکه در تنهاترین تنهاییم تنهایم گذاشت در تنها ترین تنهاییش تنهایش نذار...ادامه مطلب

امروز سالروز تولد توست و من پیش تو نیستم نمیدونم چگونه عاشقانه ترين روز خدا رو جشن بگيرم وقتي در كنارم نيستیچگونه اين لحظه هاي زيبا رو با تو قسمت كنم وقتي حضورت ممكن نيستدلم مي خواست در كنارم بودي و م خدایا آنکه در تنهاترین تنهاییم تنهایم گذاشت در تنها ترین تنهاییش تنهایش نذار...ادامه مطلب

عشقم صدیقم امسال تنهاسالیه که نمیتونم تولدت کنارت باشم چون من جدااینکه ندارمت ازت بیخبرهم هستم ولی دلیل نمیشه بااین که درحقم بی وفایی کردی وبعدازاونهمه سال عشق وخاطراتمون اینجوربیخبرتنهام گذاشتی وبدون خدایا آنکه در تنهاترین تنهاییم تنهایم گذاشت در تنها ترین تنهاییش تنهایش نذار...ادامه مطلب

اینجاروکردم دفترچه خاطرات خودم که هرچی دوست دارم بنویسم نظرخصوصی ندید چون به اسم خودتون عمومیش میکنم حالا خوددانیداین روزگار میگذرد همچون ابها دررود پس به فکر زلال بودنش باش و درگذر لحظه ها زندگی را ب خدایا آنکه در تنهاترین تنهاییم تنهایم گذاشت در تنها ترین تنهاییش تنهایش نذار...ادامه مطلب

 سلام عشق من صدیقه امخوبی خیلی وقته ازت خبر ندارم شاید باورت نشه اما دارم از دوریت دیوونه میشم  خیلی سخته عاشق کسی باشی که مال تو نیست بلکه مال کس دیگه هست .خیلی سخته  شبا به یاد کسی باشی که میدونی که خدایا آنکه در تنهاترین تنهاییم تنهایم گذاشت در تنها ترین تنهاییش تنهایش نذار...ادامه مطلب

کاش عاشقت نبودم ، که اینگونه بسوزم به پایت ، که اینگونه بمانم در حسرت دیدارتکاش عاشقت نبودم که عذاب بکشم ، تمام دردهای دنیا را بر دوش بکشم…که شبهایم را با چشمان خیس سحر کنم، روزهایم را با دلتنگی و انت خدایا آنکه در تنهاترین تنهاییم تنهایم گذاشت در تنها ترین تنهاییش تنهایش نذار...ادامه مطلب

نمیدونم دراول نامه ام باید به چه کسی سلام کنم؟ نمیدونم بهت بگم آشنا یا غریبه؟ اما بهتره بگم آشنای غریب...              پس آشنای غریب سلام؟؟!پرچم کمک داور سرنوشت مدت هاست به علامت در آنساید ماندن شادیه خدایا آنکه در تنهاترین تنهاییم تنهایم گذاشت در تنها ترین تنهاییش تنهایش نذار...ادامه مطلب

سلام.اومدم بنویسم از خودم از دلم از این روزا و شبا و لحظه هایی که  ثانیه به ثانیه ش داره از عمرم کم میکنه من یادم نمیاد تا حالا تو دنیای واقعی با کسی درد دل کرده باشم بگم بببن یارو من دنیای دردم بشین خدایا آنکه در تنهاترین تنهاییم تنهایم گذاشت در تنها ترین تنهاییش تنهایش نذار...ادامه مطلب